(به احترام قلم از کپی مطالب بدون درج منبع خودداری نمایید)

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 92
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 105
بازدید ماه : 169
بازدید کل : 35688
تعداد مطالب : 246
تعداد نظرات : 78
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 246
:: کل نظرات : 78

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 92
:: باردید دیروز : 13
:: بازدید هفته : 105
:: بازدید ماه : 169
:: بازدید سال : 7629
:: بازدید کلی : 35688
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 22 مرداد 1394

نام:محمدبامری
نام پدر:نصرت
نوع ایثارگر:جانبازوآزاده
محل تولد وزندگی:هودیان دلگان
شغل قبل ازاسارت:کشاورز
شغل بعد ازاسارت:کارمنداداره ورزش وجوانان
فعالیت های حین اسارت:شرکت در کلاس های عربی،قرآن و احکام
باتوجه به اینکه جانباز وآزاده عزیزکشورمان آقای بامری به علت کسالت درشهردیگری به سرمی بردند،به صورت تلفنی وقت خوشان را دراختیارماقراردادند.

به گزارش سایت طایفه هوت رخشانی شهرستان دلگان به نقل از دلگان پرس به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن عزیزمان،خبرنگارما بایکی از این آزادگان سرافراز میهنمان مصاحبه ای به شرح زیرانجام داده است:

اول خودتان را معرفی کنید، بفرمایید که چه زمانی وارد جبهه شدید؟
جانبازآزاده محمدبامری هستم. کارمنداداره ورزش وجوانان دلگان که درفروردین ماه سال ۱۳۶۵ به خدمت مقدس سرباز در ارتش جمهوری اسلامی اعزام ودر۷تیرماه همان سال به جبه رفتم.

آقای بامری چطور شد که به جبهه رفتید؟
من حدود ۲ ماه درحال آموزش بودم؛ من رو به کرمانشاه (خاوران)معرفی کردندولی میل و علاقه‌ام بیشتر به جبهه بودوبعدازآموزشی به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شدم.
قبل از اسارت در عملیاتی هم شرکت داشتید؟
بله من در عملیات هائی بودم ولی متاسفانه بدلیل فراموشی ناشی از جراحات شیمیائی اسم عملیاتهارایادم نیست.
ازنحوه اسارت خود برای مابگویید؟
روز عملیات(مرصاد) از معبری گذشتیم و به ۳۰ متری دشمن رسیدیم!  تاظهر درگیری ادامه داشت،تا اینکه ظهر به ما دستور عقب نشینی دادند.ما تازه اول معبر مین از سمت عراقی ها بودیم،ساعت ۱۲ ظهر بود،با توجه به جراحت کمی که برداشته بودم حال مساعدی نداشتم به هر حال همه بچه های زخمی بخاطر بمباران عراق و در معبر جامانده و محاصره شده بودیم.گرمای مرداد ماه بود وبچه ها رمقی نداشتند ازیک سو درگیری بامنافقین وازیک سو حمله ناجوانمردانه منافقین وازسوئی پاتک سنگین عراقیهابه همراه شیمائی باعث این شده بود که مسئولین دستور عقب نشینی بدهند ودرهمین حین بود که این حقیربه همراه تنی چند ازدوستان وهمرزمانم اسیرشدیم.
شماچند سال اسیر دشمن بودید؟
من حدود۲سال و۶ماه دراسارت بودم.
کلا در اردوگاه چند نفر بودید و فرمانده اردوگاه‌ شما چه کسی بودند؟
مادرحدود۶۰۰نفر بودیم، فکرکنم فرمانده اردوگاه آقای سرهنگ نگاری یانگارستانی بودند.
خاطره ای از دوران اسارت خود بگویید؟
بزارید خاطره جانبازی خودم را که درهمان اسارت برایم اتفاق افتادبرای شما تعریف کنم:دریکی ازشبهای سرد زمستانی سال۱۳۶۸که تب شدیدی داشتم واحساس تشنگی شدیدی برمن غلبه کرده بود وباتوجه به سهمیه بندی آب برای اسرا توسط مسئولین عراقی کمپ اسرا،ازسربازعراقی به اسم خبابی درخواست آب جهت رفع عطش تشنگیم نمودم که آن سربازبه جای دادن آب نوشیدنی به اینجانب ،من را به سالن اردوگاه برده ومجبورم کرد که وضعیت سینه خیز بگیرم و او روی کمرمن ایستادوگفت که درهمان حالت سینه خیز بروم وبا کابلی که در دستش بود برروی سروصورت من می زد،بعدازشکنجه این سرباز وصبح روز بعد که از خواب بیدارشدم متوجه شدم که درچشمانم احساس درد وجائی را نمی بینم وبه دلیل اینکه من رو بعد از چند روز به بهداری بدون امکانات اردوگاه بردنداین باعث شد که چندین درصدسو چشمانم را ازدست بدهم وبه مقام جانبازی نائل آمدم.
ازکسانی که باشمادراسارت هم بند بودنداسم چه کسانی یادتان هست؟
آقایان مرادبخش دامنی،گلمحمد ریگی،علی خورشیدی وبعضی ازسایر رزمنده ها که متاسفانه یا اسم ویا نام خانوادگی آنها رایادم نیست.
تلخترین زمان اسارت ،چه لحظه بود؟
تلخترین لحظه اسارات همان لحظه ای بود که خبر ارتحال امام(ره)را از رادیوئی که عراقی درهامن روز خبر نصب کرده بودندشنیدیم.
شمادرچه سالی از اسارت آزادشدید؟
من درسال۱۳۶۹با اولین گروه از آزادگان سرافرازمیهنمان آزادشدم.
آقای بامری اگر دوباره با همین وضعیت حال برگردیم به سال ۱۳۶۵،آیا شما حاضری دوباره برویدجبهه واز انقلاب دفاع کنید؟
به والله با اینکه سو چشمانم تاحدود زیادی از دست رفته ولی هر لحظه ولی امرمسلمین جهان دستور جهادبدهدهرکجاکه نیاز باشدحاضرم جانم رافدای اسلام ومیهن عزیزم بکنم.
چه سخنی بامسئولین دارید؟
سخنم با مسئولین اینه که به خاطرخداکارکنندوحواسشان باشدکه جهت آسودگی ما وآبیاری درخت انقلاب خون هزاران شهید ریخته شده است.
اگرسخن یاحرفی برای جوانان داریدبیان کنید؟
خون شهداءراپایمال نکنندومواظب عزت وشرف مملکتشان باشند.
ودر آخر؟
برای سلامتی رهبرم امام خامنه ای صلوات.(اللهم عجل الولیک الفرج)

انتهای پیام/


:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس , ,
:: برچسب‌ها: بامری , دلگان , آزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 784
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 17 فروردين 1394

hootdalgan.irبسم رب الشهدا و الصدیقین


آنها چفیه داشتند… من چادر دارم….
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند… من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود… من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند … من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…

من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم ...

 

chador

 

مردی ازبام ایران

 


:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس , ,
:: برچسب‌ها: چادر و چفیه ,
:: بازدید از این مطلب : 765
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 9 فروردين 1394

 

hootdalgan.ir/ 

افسران -  داستان های واقعی/ روحانی آرپی‌جی‌زن


یکی از نکته‌های ارزشمند و ماندگار جبهه‌های نبرد، حضور روحانیون اعزامی بود که در کنار رزمندگان اسلام زندگی می‌کردند، دوشادوش آنها می‌جنگیدند و شهدای بسیاری نیز تقدیم اسلام کردند. حاج‌آقا محمد پورکاویان نیز یکی از همین روحانیون بود. او یکی از آرپی‌جی‌زن‌های گردان بود. وی همواره لباس بسیجی بر تن داشت، اما هیچ وقت عمامهٔ سفیدش را ازسرش برنمیداشت. گاهی وقتها با شوخی به ایشان می‌گفتیم «حاج آقا عمامهٔ شما، آخرش کار دست ما می‌دهد. شما که می‌دانید دشمن چقدر نسبت به عمامه حساسیت دارد!» و او در جواب، تبسمی می‌کرد و می‌گفت «دلاور، من که می‌دانم تو شوخی می‌کنی، ولی مطمئن باش همین‌ها که امروزه نسبت به این کار انتقاد دارند پس‌فردا می‌گویند روحانیت در جنگ نقش نداشت، و اگر داشتند، کجا بودند. پس لازم است حضور روحانیون در جبهه به چشم بیاید.»
در واقع باید گفت وجود روحانیون جوان و دلاوری که کلاسهای درس را به عشق جهاد در راه خدا، ترک کرده بودند، پشتوانهٔ معنوی بسیار خوبی برای رزمندگان بود. آنان با خواندن دعا و نقل احادیث و روایات و شرکت در عملیاتهای گوناگون، نقش بسیار عمده‌ای در ایجاد آرامش، تقویت معنویت و تشدید روحیهٔ سلحشوری و جنگاوری در رزمندگان اسلام داشتند.

 


راوی: ابراهیم سام دلیری


:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس , ,
:: برچسب‌ها: روحانی رزمنده ,
:: بازدید از این مطلب : 836
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 دی 1393

به مناسبت برگزاری  اولین یادواره شهید شاخص دانش آموزی سال 1393 دانش آموز
شهید "حسینعلی عالی" و36هزارشهید دانش آموز  کشور مسابقه ادبی باعنوان 
"نامه ای به شهید 19ساله "باهدف یاد وخاطره شهیدعالی در دوبخش وبلاگی و  دردودل
نوشته  برگزار میگردد.
وبلاگ نویسان  گرامی می بایست سه پاراگراف
ذیل را  تکمیل نمایند  و به همراه مشخصات ،آدرس وبلاگ ،آدرس ایمیل،شماره
تماس ،شهرستان ،از طریق ایمیل به آدرس info@baham91.ir ارسال نمایند .
*برادرم
حسینعلی ،شنیدم که میخواستی درآینده پزشک شوی اما احساس تکلیف کردی وبرای
آرامش امثال من به میدان جنگ رفتی حالاباید من هم در پاسخ به فداکاری تو
...
*برادر شهیدم در وصیت نامه خود از خدا خواسته بودی که نه
بهشت میخواهی نه شهادت  بلکه ولایت مولاعلی (ع )حالا که تو شهید شده ای  من
هم میخوام باولایت مداری ام راه تورا ادامه دهم وقول میدهم که ...

*حسینعلی جان  آن روزها  دشمن با تمام تجهیزات نظامی وگلوله های جنگی به میدان آمده بود  اما امروز دشمن ...

*آثار
دانش آموزان فاقد وبلاگ در بخش" دل نوشته" می بایست حداکثر در 14سطر 
وبرای دانش آموزان وبلاگ نویس در یک پست منتشر گردد و به ایمیل
info@baham91.ir  ارسال گردد .

آخرین مهلت ارسال آثار 15 دی ماه می باشد .به آثار رسیده بعد تاریخ یاد شده ترتیب اثرداده نخواهد شد .
جوایز یادواره :3کمک هزینه سفر کربلای معلی برای سه دانش آموز برتر خواهد بود .
نکته :
- مهمترین ملاک داوری محتوا و تولیدی بودن اثر می باشد.
- این مسابقه به صورت کشوری برگزارمی شود.

انتهای پیام/

منبع:باهم


:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس , ,
:: برچسب‌ها: مسابقه , اولین یادواره شهید شاخص دانش آموزی , دلگان , باهم ,
:: بازدید از این مطلب : 1452
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
سایت طایفه هوت رخشانی شهرستان دلگان: جهت درج مطالب شمامخاطبین سایت طایفه هوت رخشانی شهرستان دلگان،مطالب (زندگینامه شهدای محل زندگیتان،اخبار فرهنگی روستا،درباره روستا ومکانهای دیدنی روستای محل زندگیتان و...)خود رابه آدرس hootdalgan@chmail.irویا به سامانه پیامک 500028360533ارسال نماییدتابه نام خودتان در سایت درج گردد.....(آدرس ما درشبکه اجتماعی افسرانhttp://www.afsaran.ir/profile/hootdalganلطفا از مابازدیدنمایید). اهالی این طایفه در روستای چاه محمد غرب شهرستان دلگان مستقرهستند. جوانان زیادی از این طایفه در طول 8سال دفاع مقدس به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدندویاشهید شدند ویا جانباز،شهیدانی روحانی شهید رحمت اله وپاسدار شهیدعلی اکبروروحانی شهید دادمحمد از آنجمله اند. مذهب طایفه:مذهب همه افراد طایفه شیعه اثنی عشری می باشد. آثارمذهبی،تاریخی ،فرهنگی وگردشگری روستای طایفه:مساجدحضرت ولیعصر(عج)تاریخ ساخت1364شمسی وامام رضا(ع)،کتابخانه مسجد حضرت ولیعصر(عج)،تالاب وجنگل هیروک جنوب روستا،تپه های تاریخی رندان،صنایع دستی مثل سوزن دوزی وپولک دوزی زنان. شغل اکثرطایفه کشاورزی ودامداری است. این طایفه افرادی زیادی را داردکه مقاطع عالی تحصیلی را طی نموده اند یا درحال تحصیلندمانندمهندس شیرمحمدبامری،مهندس رسولبخش بامری،مهندس غلام محمدرخشانی،حجت السلام مصطفی وحمیدپرورش از آنجمله اند. تیره های طایفه در روستای چاه محمد:میردوستی،شهدوستی،عباسی. جمیعت طایفه:300نفر این طایفه اقوام زیادی درایرانشهر(گزهک بزمان وبمپور)،دهنو وچاه علی اسلام آباد کرمان،سرمیچ لاشار،ایرانشهرو... دارند.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

در وب سایت طایفه هوت رخشانی به چه مسائلی پرداخته شود؟

پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)